

بسماللهالرّحمنالرّحيم
و الحمدلله ربّ العالمين و الصّلاة و السّلام علي سيّدنا محمّد و آله الطّاهرين.
خوشامد عرض ميكنم به همهي برادران و خواهران عزيز. واقعاً جامعهي معلّم يك جامعهي عزيز و محبوب براي هركسي است كه ارزش تعليم و تربيت را بداند.
ماه شعبان است، ماه توسّل و دعا و توجّه است؛ مقدّمهي ماه مبارك رمضان است؛ ماهي است كه در دعاهاي مأثورِ اين ماه، راههاي سعادت براي ما روشن شده است. اِلَهي هَب لي قَلباً يُدنيهِ مِنكَ شَوقُهُ وَ لِساناً يُرفَعُ اِلَيكَ صِدقُهُ وَ نَظَراً يُقَرِّبُهُ مِنكَ حَقُّه ... اِلَهي هَب لي كَمالَ الاِنقِطاعِ اِلَيك.(۲) اين آرزوهاي والاي اولياي خدا است كه در قالب الفاظ به ما ياد دادهاند تا ذهن ما را هدايت كنند به آنچه بايد خواست، به راهي كه بايد پيمود، به نوع ارتباطي كه با خدا بايد داشت. عزيزان من، جوانان من، معلّمين عزيز! اين فرصت را قدر بدانيد، از ماه شعبان استفاده كنيد. نيمهي شعبان، ميلاد مبارك حضرت بقيّةالله (ارواحنا فداه) است. شب و روز واقعاً مباركي است به بركت اين ميلاد مقدّس. علاوهي بر اين، خود شب نيمهي [شعبان]، يك شب بسيار باعظمت است؛ بعضي گفتهاند شب قدر است. يادتان نگه داريد شب نيمهي ماه شعبان را و با دعا، با توسّل، با ذكر، با ياد خدا طراوت ببخشيد به جان خودتان؛ خواستههايتان را با خداي متعال در ميان بگذاريد، با خدا حرف بزنيد.
به مناسبت روز معلّم، ياد شهيد عزيز بزرگوارمان مرحوم آيتالله مطهّري (رضواناللهتعاليعليه) را گرامي ميداريم؛ حقيقتاً معلّم بود. هم در زبان، هم در عمل، هم در سبك زندگي و شيوهي سلوكِ با زمان و اهل زمان، به معناي واقعي كلمه يك آموزگار و يك معلّم بود؛ او را از دست داديم. دشمنان بشر، دشمنان كشور، دشمنان اسلام او را از ما گرفتند، لكن بحمدالله آثار او باقي است. من جدّاً توصيه ميكنم -آقاي وزير هم اشاره كردند، كاملاً درست است- از نظرات آن بزرگوار، چه در زمينهي مسائل آموزشوپرورش و چه در زمينههاي ديگر، هرچه ميتوانيد استفاده كنيد، بهرهمند بشويد؛ كتابهاي ايشان ذهن را هدايت ميكند، پرورش ميدهد، پُربار ميكند از معارف صحيح و متين اسلامي.
بنده دربارهي سه موضوع، هركدام يك چند كلمهاي عرض دارم با شما: يكي دربارهي معلّم، يكي دربارهي آموزشوپرورش، يك جملهي كوتاه هم دربارهي انتخابات كه مسئلهي روز ما است كه انشاءالله عرض خواهم كرد.
در مورد معلّم، اهمّيّت او اينجا است كه همهي جامعهي تحصيلكردهي كشور مديون قشر معلّمند؛ اين چيز خيلي مهمّي است. شما هر انسان فرزانه، آگاه، عالم، تحصيلكرده و باسواد را كه پيدا كنيد، مديون معلّم است؛ قشر معلّم يك چنين جايگاهي دارد. همه اين را قبول دارند كه قدرت و قوّت و اعتبار و آبروي يك كشور، بيش از همهچيز به نيروي انساني آن كشور است. درست است؟ اين را همه قبول داريم. خب نيروي انساني را چهكسي درست ميكند؟ نيروي انساني را چهكسي نقد(۳) ميكند؟ چهكسي فعليّت ميبخشد؟ معلّم. ببينيد، اينها ارزشها و نشانههاي واقعي ارزش معلّم است.
چرا اين را ميگوييم؟ اين براي اين است كه اوّلاً خود جامعهي معلّم، ارج و قرب و قدر اين جايگاه را، اين شغل را بداند؛ خيلي مهم است. اين حرف بسيار خوبي بود كه آقاي وزير گفتند، من حقيقتاً از اين حرف لذّت بردم كه معلّمي، صرفاً فقط كارمندي يك اداره نيست، [بلكه] معلّمي يك شأن، يك جايگاه و يك مقام است؛ اين را خود معلّم در درجهي اوّل بداند. ما اگر كرامت خودمان را در هر بخشي بدانيم، تن به پَستي و سُستي و پليدي نخواهيم داد؛ اين در درجهي اوّل؛ و بعد، جامعه قدر معلّم را بداند و احترام و تكريم براي معلّم قائل بشود؛ و سپس مسئولان، اين اهمّيّت را درك كنند. بنده بارها گفتهام، آموزشوپرورش و هزينه كردن براي معلّم، سرمايهگذاري است! براي معلّم هزينه كنند. اين يكي از وظايف ما -وظايف مسئولين كشور و وظايف دولت- است.
يك نكتهي ديگري كه در ذيل آن تمجيد و تكريمِ از معلّم بايد عرض كرد، اين [است] كه معلّمين، خودشان را براي اين مسئوليّت بزرگ آماده كنند. خب، معلّم خود را به چه وسيله آماده كند؟ با وسايلي كه دستگاه كشور در اختيار او ميگذارد. لذا من الان اينجا تأكيد ميكنم، دانشگاه فرهنگيان را مسئولين جدّي بگيرند؛ دانشگاه فرهنگيان را -كه توليدكنندهي معلّم است- جدّي بگيرند؛ هرچه ميتوانند براي اين سرمايهگذاري كنند؛ به يك لحاظ، اهمّيّت اين دانشگاه از همهي دانشگاههاي ديگر بيشتر است.
هر معلّم يك پرورنده -يعني معلّم اخلاق- هم هست؛ معلّم رياضيّات، معلّم فيزيك، معلّم طبيعي، در عين حال معلّم اخلاق هم هست. گاهي يك معلّم سرِ كلاس، فرض بفرماييد در وسط درس هندسه يا درس شيمي، در زمينهي مسائل معنوي يا در زمينهي خداشناسي يك كلمه بر زبانش جاري ميشود كه گاهي آن يك كلمه، بيش از يك كتاب در ذهن دانشآموز اثر ميگذارد و باقي ميمانَد؛ با اخلاق خود، با منش خود؛ معلّمِ داراي اخلاق، پرورندهي اخلاق در دانشآموز است. معلّم منيعالطّبع،(۴) معلّم صبور، معلّم متديّن، معلّم متين، اين خصوصيّات و خصلتها را با رفتار خود به دانشآموز خود منتقل ميكند ولو يك كلمه هم در اين زمينهها حرف نزند؛ اين نقش معلّم است. معلّم بنابراين بسيار مهم است. از اينجا است كه بنده هميشه از سالها پيش اعتراض داشتم به كسانيكه جامعهي معلّمين را در زمينههاي سياسي مثل يك ابزار ميخواهند به كار ببرند؛ اين جفا است. اين مال امروز نيست؛ مال سالهاي دههي ۶۰ [است]؛ بعضي از اين كارها ميكردند. شأن معلّم اينها است؛ نميشود اين الماس قيمتي را وسيلهي يكقُلدوقُل قرار داد و با آن بازي كرد. معلّم شأني دارد، جايگاهي دارد؛ اين جايگاه معلّم است.
البتّه اينجا من اطّلاع پيدا كردم كه در آيندهي نه چندان دوري يك تعداد خيلي زيادي معلّم -حالا من رقم نگويم- بازنشسته خواهند شد و نياز به معلّم وجود خواهد داشت؛ اين از جملهي نيازهاي نزديك آيندهي آموزشوپرورش است. خب چه كار كنيم؟ فرض بفرماييد ظرفيّتِ دانشگاه فرهنگيان و دانشگاه شهيد رجائي هم جواب نميدهد. چه كار كنيم؟ راه را باز كنيم و همينطور بيحسابوكتاب افراد را وارد آموزش پرورش كنيم؟ نه، بايد فكر كرد. اوّلاً در درجهي اوّل ظرفيّتهاي اين دانشگاههاي معلّمپرور را بايد تا آنجايي كه ممكن است افزايش داد، اين از همه مقدّم است؛ اگر اين هم جواب ندهد بايد ضابطه گذاشت؛ مراكز اصلي بنشينند، ضابطه بگذارند براي [جذب] معلّم. اين يك جمله دربارهي معلّم.
امّا در مورد آموزش و پرورش؛ آموزش و پرورش زيرساخت اصلي علم و تحقيق در كشور است. زيرساختهاي كشور خيلي مهم است؛ زيرساختهاي مهندسي كشور، زيرساختهاي علمي كشور، زيرساختهاي ادبي و فرهنگي كشور، اينها خيلي مهم است. وقتي در يك كشوري، زيرساختها در يك بخش فراهم بود، توليد در آن بخش آسان خواهد شد. زيرساخت علم و تحقيق، آموزشوپرورش است. اگر آموزشوپرورش با سياستهاي خود، با رفتارهاي خود، با برنامهريزيهاي درست خود، حركت درستي را دنبال بكند، اين زيرساخت روزبهروز بهتر و قويتر خواهد شد؛ در زمينهي علم و تحقيق كه نياز اصلي و اساسي و بلندمدّت و ميانمدّت و كوتاهمدّت ما است، كشور غني خواهد شد؛ اهمّيّت آموزشوپرورش اين است. اگر ما آموزشوپرورش را به حال خودش رها كنيم، دقّت لازم را نكنيم و در آموزشوپرورش مشكل درست بشود، اين زيرساخت لطمه خواهد خورد؛ آنوقت ضررش ديگر غير قابل محاسبه است.
يكوقتي در زمان طلبگيِ ما در قم، يك خيّاط فهيم و دانايي در قم داشتيم كه لباس طلبگي درست ميكرد و قبا درست ميكرد. براي يكي از علماي معروف آن روزِ قم، قبا درست كرده بود؛ آن عالم، ظاهراً يك ايرادي گرفته بود به اين قبا؛ ايشان گفته بود كه «آقا! اِذا فسد الخيّاط، فَسَدَ القَبا؛ امّا اِذا فَسَدَ العالِم، فَسَدَ العالَم»؛(۵) من اگر كارم را درست انجام ندهم، قباي شما يك خُرده اينجايش مثلاً اشكال پيدا ميكند امّا شما اگر خداينكرده اشكالي پيدا كرديد، «فَسَدَ العالَم» ميشود. ببينيد، حالا خداينكرده «اذا فسد آموزشوپرورش» شما ببينيد چه اتّفاقي در كشور ميافتد.
وظيفهي آموزشوپرورش، تربيت يك نسل است؛ وقتي در نگاهِ ميانمدّت نگاه ميكنيم، يك نسل را براي يك دورهي آينده ميخواهد تربيت كند. چهجوري تربيت خواهد كرد؟ چه تربيت خواهد كرد؟ آموزشوپرورش [بايد] بتواند نسلي تربيت بكند باايمان؛ اصلش ايمان است. بچّههاي لااُبالي و هُرهُريمذهب(۶) كه به هيچچيز پابند نيستند، اينها در آيندهي كشور، نه براي خودشان مفيدند، نه براي كشور مفيدند، نه براي جامعه مفيدند؛ اوّل ايمان است. نسل باايمان، باوفا، مسئوليّتپذير، داراي اعتماد به نفس، داراي ابتكار، راستگو، شجاع، نسل باحيا، بافكر، اهل فكر كردن، اهل به كار گرفتن انديشه، عاشق كشور، عاشق نظام، عاشق مردم، [نسلي كه] كشورش را دوست بدارد، مصالح كشورش را مصالح شخص خودش بداند، از آنها دفاع كند؛ يك چنين نسلي بايد پرورش پيدا كند؛ يك نسل محكم، قوي، عازم، جازم،(۷) باابتكار، پيشرُو، فعّال؛ اينجور نسلي [لازم است]؛ اين كار آموزشوپرورش [است]؛ ببينيد چه كار با اهمّيّتي است! ميگويم كار آموزشوپرورش، نميگويم كار معلّم. با اينكه وسيله معلّم است، امّا معلّم، تنها عاملِ ايجاد يك چنين نسلي نيست؛ آموزشوپرورش است كه فضا را فراهم ميكند براي معلّم، براي دانشآموز، براي اوليا، براي طرّاحان، براي نويسندگان كتابهاي درسي؛ اينها همه مؤثّر است؛ آموزشپرورش است كه اين كارها را انجام ميدهد.
اين را توجّه داشته باشيد، گزارشهايي كه به من ميرسد نشان ميدهد كه يك جرياني -اين را من «جريان» احساس ميكنم- در كشور سعي ميكند آموزشوپرورش را از چشمها بيندازد؛ ارزش آموزشوپرورش را و اعتماد به آموزشوپرورش را در دلها از بين ببرد؛ مقاصدي دارند. اين [جريان] از بيرون هم هدايت ميشود. حالا بعضيها لجشان ميگيرد؛ تا ما ميگوييم دستهاي خارجي، ميگويند شما مدام به خارجيها حمله ميكنيد! نه، ما ضعفهاي خودمان را ميبينيم؛ اگر ما قوي باشيم، آن خارجي هيچ غلطي نميتواند بكند، امّا او از همين ضعفهاي ما است كه دارد استفاده ميكند، برنامهريزي ميكند، نقشه ميكشد، نفوذ ميكند؛ راههاي مستقيم را كج ميكند، معوج ميكند.
يكي از اشكالات آموزشوپرورش ما، بيماري دانشگاهگرايي است. در سطح محيط دانشآموزي ما دانشگاهگرايي وجود دارد؛ يعني اگر كسي بخواهد درس بخواند و به دانشگاه نرسد، كأنّه درس نخوانده؛ اين خطا است، اين غلط است، لزومي ندارد. ما اينقدر در كشور نيازهاي فوري، فوتي، لازم و مهم داريم كه هيچ احتياجي به تحصيلات دانشگاهي ندارد؛ احتياج به مدرك دكتري و ارشد و غيرذلك ندارد؛ اينكه بنده سالهاي متمادي -چندين بار تا حالا- روي اين هنرستانها و فنّيحرفهايها تكيه ميكنم، بهخاطر اين است. اين بخشهاي مربوط به فنّيحرفهاي را بايد تقويت كرد، بايد افزايش داد. خيليها هستند كه در تحصيلات مربوط به هنرستان كار كردهاند، در فنّيحرفهاي پيش رفتهاند، ياد گرفتهاند، بلد شدهاند كه چه كار كنند، آمدهاند، مشغول كار كردنند؛ هم زندگي مادّيشان تأمين است، هم ازلحاظ روحي شادابند، هم دارند به جامعه خدمت ميكنند؛ اين بهتر است يا آن كه زحمت كشيده و مدرك دكتري هم گرفته، [امّا] بيكار نشسته آنجا، كار پيدا نميكند، يا اگر كاري هم پيدا بكند، يك كار سطحيِ كمارزش در فلان دستگاه يا در فلان اداره كه [بگويند] برو بهعنوان مثلاً مشاور يا مانند اينها آنجا بنشين! چه ارزشي دارد اينهمه درس خواندن و اينهمه زحمت كشيدن؟ دانشگاهگرايي خطا است.
بله، ما نياز به علم داريم، نياز به تحقيق داريم؛ هرچه در زمينهي علم پيش برويم، زياد نيست؛ اين را من سالها است دارم ميگويم و بحمدالله پيشرفت هم كردهايم، امّا معنايش اين نيست كه هركسي پايش را ميگذارد در دبستان يا دبيرستان، هدف خودش را دانشگاه بداند؛ نه، هزاران كار وجود دارد كه اينها احتياج به دانشگاه ندارد، احتياج به آن هزينهي سنگين ندارد، آن شور و شوق و استعداد لازم [دانشگاهي] را نياز ندارد. اينها را ما از ياد نبريم؛ اينها ثروتهاي ما است، ثروت ما است. اين جواني كه ميتواند در فنّيحرفهاي كار بكند و به يك جايي برسد -در هر زمينهاي: در زمينههاي هنر، در زمينههاي صنعت، در زمينههاي فنّي و غيره- اين ثروت ملّي است، اين مال كشور است؛ بايد از او استفاده بشود.
يك مسئلهي مهمّ ديگر، اين مسئلهي سند تحوّل است. خب، دوستان و مسئولين مجرّب و باسابقه نشستند، زحمت كشيدند، سند تحوّل را درست كردند؛ خيلي خوب، ابلاغ هم شد. شروع شد كه عمليّاتي بشود ولي تا حالا پنج شش سال هم گذشته، [امّا] نشده؛ چرا؟ تا كِي بايد نشست تا اين نظامنامههايي كه گفته ميشود در ذيل سند تحوّل بايد تحقّق پيدا كند، تنظيم بشود؟ اين كار بايد زود انجام بگيرد. معلوم ميشود شور و شوقِ لازم نيست، انگيزهي لازم نيست. بنده جدّاً از وزير محترم و مسئولين محترم ميخواهم كه مسئلهي تحوّل را جدّي بگيرند. آموزشوپرورش ما نيازمند تحوّل است. اين سند تحوّل نشاندهندهي اين است كه ما نياز داريم به تحوّل. تحوّل هم صِرف عوض كردن ظواهرِ كار نيست، يعني يك كار عمقي بايد انجام بگيرد. آنطور كه متخصّصين اينكار ميگويند -چون بنده كه تخصّص اين كار را ندارم- اين سند تحوّل عليالظّاهر ميتواند؛ كفالت ميكند و كفايت ميكند اين را؛ بايد دنبال كنند.
يك مسئلهي ديگر هم من اينجا عرض بكنم: اين سند ۲۰۳۰ سازمان ملل و يونسكو و اين حرفها،(۸) اينها چيزهايي نيست كه جمهوري اسلامي بتواند شانهاش را زير بار اينها بدهد و تسليم اينها بشود. به چه مناسبت يك مجموعهي بهاصطلاح بينالمللياي -كه قطعاً تحت نفوذ قدرتهاي بزرگ دنيا است- اين حق را داشته باشد كه براي كشورهاي مختلف، براي ملّتهاي گوناگون، با تمدّنهاي مختلف، با سوابق تاريخي و فرهنگي گوناگون، تكليف معيّن كند كه شما بايد اينجوري عمل كنيد؟ اصل كار، غلط است. اگرچنانچه با اصل كار شما نميتوانيد مخالفت بكنيد، حدّاقلّش اين است كه بِايستيد بگوييد جمهوري اسلامي خودش ممشيٰ دارد، خطّوربط دارد، ما سندهاي بالادستي داريم، ما ميدانيم بايد در زمينههاي آموزش، پرورش، اخلاق، سبك زندگي چهكار كنيم؛ احتياج به اين سند وجود ندارد. اينكه ما برويم سند را امضا كنيم و بعد هم بياييم شروع كنيم بيسروصدا اجرائي كردن، نخير، اين اصلاً مطلقاً مجاز نيست؛ ما اعلام هم كردهايم به دستگاههاي مسئول. بنده از شوراي عالي انقلاب فرهنگي هم گلهمند هستم؛ آنها بايد مراقبت ميكردند، نبايد اجازه ميدادند اين كار تا اينجا پيش بيايد كه ناچار بشويم ما جلوي آن را بگيريم و ما وارد قضيّه بشويم. اينجا جمهوري اسلامي است؛ اينجا، مبنا اسلام است، مبنا قرآن است؛ اينجا جايي نيست كه سبك زندگي معيوبِ ويرانگرِ فاسدِ غربي بتواند در اينجا اينجور اِعمال نفوذ كند. البتّه متأسّفانه اِعمال نفوذ دارند ميكنند و از طُرق مختلف وارد ميشوند امّا [اينكه] اينجور بهطور رسمي سند به ما بدهند كه «تا پانزده سال ديگر بايد شما اينجوري بكنيد، اينجوري بكنيد»، ما هم بگوييم بله، معني ندارد اين كار.
خب، صحبت طولاني شد. ما با شما عزيزان آموزشوپرورش خيلي حرف داريم. چند برابر آنچه عرض كردم، حرف هست براي گفتن با شما منتها مجال نيست كه حالا همهي آن مطالب را عرض بكنيم؛ يكقدري طولاني شد لكن يك جمله راجع به انتخابات عرض بكنم.
برادران و خواهران عزيز و همهي ملّت ايران كه خواهيد شنيد! بدانيد كه انتخابات حياتي است؛ نه اين انتخاباتِ بالخصوص، [بلكه] همهي انتخاباتهاي كشور، بخصوص انتخابات رياست جمهوري كه از همه مهمتر است، در همهي دورهها، واقعاً براي كشور حياتي است؛ هم به لحاظ نفْس انتخابات مهم است -كه اين يك مقولهي مهمّي است؛ خب جمهوري اسلامي است؛ جمهوري، ما جمهوري هستيم؛ مناصب ما و مقامات ما برآمدهي از جمهورِ ملّت است، از مردم است؛ اين را بايستي ما با كمال دقّت حفظ كنيم، اين خيلي باارزش است؛ اگر اين [انتخابات] در نظام جمهوري اسلامي وجود نميداشت، امروز از نظامي كه با آن انقلاب به وجود آمد، خبري باقي نبود، اين خيلي مهم است؛ از دل اسلام اين معنا درميآيد و استفاده ميشود؛ اينجور نيست كه ما جمهوري را گرفته باشيم و منضمّ(۹) به اسلام كرده باشيم؛ نه، خود اسلام به ما اينجور ياد ميدهد؛ حالا اين يك مقولهاي است- لكن علاوهي بر اين، آنچه براي ادارهي كشور و حفظ كشور و منافع ملّت به صورت فوري، فوتي لازم است، حضور مردم است؛ حضور مردم است! حضور مردم است كه گرهگشا است، حضور مردم است كه دشمنان را از هيبت جمهوري اسلامي ميترسانَد؛ اين واقعيّتي است، اين را بدانيد.
جمهوري اسلامي در چشم دشمنانش هيبت دارد؛ اين هيبت ناشي از چيست؟ ناشي از امثال حقير و مانند اينها است؟ ابداً، اين ناشي از مردم است، ناشي از اين حضور عظيم مردمي است، ناشي از اين احساسات و عواطفي است كه خودش را در همهي عرصهها و صحنههاي حضور نشان ميدهد؛ بنده اين را ميگويم؛ نيايند حرفي را كه بنده بصراحت بيان كردهام، تعبير كنند و تأويل كنند و بگويند «نخير؛ مراد فلاني اين است كه اين حضور مردم -فرض كنيد- يك دولتي را سر كار ميآورد كه آن دولت [هيبت ايجاد ميكند]»؛ نه آقا! دولتها تأثيري ندارند. [مگر] يادتان رفته كه در دههي ۷۰، يكي از دولتهاي اروپايي، رئيسجمهور ما را متّهم كرد و به دادگاه احضار كرد؟(۱۰) رئيسجمهور ايران را! با اينكه اتّفاقاً آن رئيسجمهور با آن دولت، روابطشان روابط خيلي نزديكي بود؛ باهم پيام مبادله ميكردند، نماينده ميفرستادند، نامه ميدادند، گاهي شايد تلفني صحبت ميكردند -حالا اين تلفنياش يادم نيست امّا مرتّب نامه و نامهنگاري- و او اظهارِ [دوستي ميكرد]؛ همان دولت، رئيسجمهور ما را با وجود اظهار دوستي و ارادت و علاقه، در دادگاههاي كشورش بهصورت متّهم احضار كرد! توي دهنش زديم كه عقب نشست؛ اگر توي دهنش نميخورد، پيش ميرفتند. دشمن، دشمن است؛ اين دولت و آن دولت ندارد. اگر بتواند دشمني كند، اگر بتواند زهرش را بريزد، ميريزد؛ ملاحظهي هيچكس را هم نميكند. ملاحظهي لفّاظي و زبانبازي و موضعگيري سياسي و مانند اينها را هم اصلاً نميكند؛ دشمن است ديگر. آن چيزي كه مانع ميشود دشمن اِعمال دشمني كند، ترس از حضور مردم است. ميبيند كه اگرچنانچه دشمني بكند، نتيجه بعكس خواهد شد؛ براي خاطر اينكه يك كشور هشتاد ميليوني در مقابلش ميايستد. اين شوخي است؟ هشتاد ميليون جمعيّتيم ما؛ كشور باعظمت، با مردم آگاه و هوشمند، با نيروي انساني قوي، با اينهمه جوان؛ اين است كه در چشم دشمن ابُّهت ايجاد ميكند، عظمت ايجاد ميكند براي نظام جمهوري اسلامي. اين را توجّه داشته باشيد.
اگر ميخواهيد اين احساس، اين عظمت، اين مصونيّت باقي بماند براي ما، بايد در انتخابات شركت كنيد؛ اگر ميخواهيد نظام جمهوري اسلامي، اقتدار خودش را در چشم جهانيان -چه دشمن، چه دوست- حفظ بكند، بايد در انتخابات شركت كنيد. حضور در انتخابات، حفظ اقتدار كشور است، حفظ ابُّهت كشور است، حفظ مصونيّت كشور است؛ اين است. اگرچنانچه در مورد انتخابات كوتاهي بشود، عواملي دستاندركار بشوند كه مردم را دلسرد كنند، مأيوس كنند و كوتاهي بشود در انتخابات، به كشور لطمه خواهد خورد، ضربه خواهد خورد؛ هركسي هم در اين لطمه سهيم باشد، پيش خداي متعال مسئول است. بايد در انتخابات، همه شركت كنند. البتّه سلايق مختلف است، نظرات مختلف است، مذاقهاي سياسي مختلف است؛ شما زيد را ميپسندي، شما عمرو را ميپسندي؛ شما به زيد رأي ميدهي، شما به عمرو رأي ميدهي؛ اشكالي هم ندارد؛ اينها مهم نيست، مهم اين است كه همه بيايند، همه باشند، همه نشان بدهند كه حاضرند از اسلام، از نظام اسلامي، از جمهوري اسلامي حمايت كنند، دفاع كنند، مصونيّت كشورشان را حفظ كنند. و بدانيد! اگرچنانچه اين همّت، اين اراده -به حول و قوّهي الهي- در مردم ما، با همين شدّت و ابُّهتي كه وجود دارد ادامه پيدا كند، دشمن هرگز هيچ غلطي در مقابل كشور نخواهد توانست بكند.
پروردگارا! آنچه گفتيم و شنيديم براي خودت و در راه خودت قرار بده. پروردگارا! روح مطهّر شهدا، روح امام بزرگوار، ارواح طيبّهي بزرگان اسلام را مشمول رحمت و لطف خودت قرار بده.
والسّلام عليكم و رحمةالله
- این مطلب ۱۸۴۳ بار خوانده شده
- ارسال به دوستان
- نسخه پی دی اف
دیدگاه ها